فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که در برگیرنده دانستنیها , اعتقادات ,هنرها , اخلاقیات ,قوانینانسان بعنوان عضو جامعه کسب شده است.
,عادات وهرگونه توانایی دیگری است که بوسیله
در جامعه شناسی و انسان شناسی از فرهنگ تعاریف متعددی عنوان گردیده است . معروفترین و شاید جامع ترین تعریفی که از فرهنگ ارائه گردیده است , متعلق به ادوارد تایلر TYLOR است که در بالا ذکر شد.
لطفا ادامه مطلب را در صفحه بعدی بخوانید......
ادامه مطلب ...ازوبالا میایه پرطاوس
کالایشی ململه لنگی شی سوز
شمالک می زنه گرد کلی شی
ٹوپوکی اوشومی پیشی جاغیشی
رای تیلون خوره بلوکنوم ما
کوزه لیلا بیری ره گردو کنوم ما
کوزه لیلا بیری گردو نموشه
لاٹه میرس شی بد گولو کنوم ما
ازی قریه ازی اغل موروم ما
مره تیره ازی حاصل موروم ما
ده ای چند دیره از دل بی خبریم
پیش دیده پرسان دل موروم ما
اگو رائی سرمه سیاست موکونی
دتیا ره سرمه قیامت موکونی
خدا میدانه مه گناه نداروم
زبون تو جلگه ملامت موکونی
نوشته میکنم رفیق بخواند
از درد دل مه هیران بماند
الی دیده شوم دیوانه تو
کجایی ما بیایوم خانه تو
نوشته میکنم با چوب فلفل
روانه میکنم از اتش دل
نوشته میکنم با چوب زیتون
روانه میکنم از قلب پرخون
اموم روزی کی ازمه دورشدی تو
به قران خدا مغرور شدی تو
د خیالمه کی ازما بد تو میه
فقط بوگی اگو مامور شدی تو
هی بایک تن اتن کی میشود
این وطن بی ما وطن کی میشود
گر نباشد از تو هم این سرزمین
خانه ابادمن کی میشود
بیش ازین دیگرمرامزن
میزنی بزن سخن بزن
یک کلیدخانه پیش تو
یک کلیدخانه پیش من
صدای عشق میرسد برای تو برای من
خدا یکیست جان من خدای تو خدای من
سرودسبزهمدلی
صدای عشق می زند
که تا گلوی تو شوم که تا شوی صدای من
شگوفه باد یاسمن خجسته باد این وطن
ترانه های نسترن یکی بتو یکی بمن
بیش ازین دیگرمرامزن میزنی بزن سخن بزن
یک کنار باغ نسترن یک کنارباغ یاسمن
یک کلیدخانه پیش تو یک کلیدخانه پیش من
....................................................................................................
اهنگی از استاد فرهاد دریا
مزاری فریاد درد تاریخ یک ملت
نویسنده:
به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن برزبان آفرین ـ خداوند بخشنده دستگیر کریم خطابخش پوزش پذیر
در تاریخ معاصر افغانستان، حوادثی به وقوع پیوسته اند که هر کدام در مقیاس های مختلف از ارزش های ویژه ای برخوردار بوده اند. یکی از این حوادث مهم ، ظهور ابرمردی به نام مزاری بود که در پیکار نابرابر ، درفش عدالتخواهی جامعه ای را بدوش گرفت که حد اقل در طی یک سده ، برای نابودی هویت ملی اش ، از سوی حاکمیت های مستبد ، دکتاتور و خودکامه ، طرح های در دست اجرا قرار گرفت و تداوم این تراژیدی تا نسل ما نیز کشانیده شد
.رهبر شهید عبدالعلی مزاری تجسم فریاد در گلو خفته ای جامعه ء بود که نه تنها با سیما ، اندیشه و سرزمین آن خصومت می ورزیدند ، بلکه هویت انسانی این جامعه را نیز انکار میکردند. توجه نمایید ، وقتی که تو در یک کشور ودر یک محدوده ء جغرافیایی باسایرجوامع زنده گی نمایی ، در روزهای دشوار ستیز و تجاوز بیگا نگان ، همسان با دیگران ، شمشیر بزنی ، مالیه بپردازی ، فرزندانت را به سربازی بفرستی ، به موجودیت کشورت فخر نمایی ، نیت تجاوز و غصب سرزمین های سایر اتنی هارا نداشته باشی ، اما بر خلاف گروه ، گروه از مردمت ات را به کشتار گاها بفرستند ، از فروش تو به عنوان " برده " مالیه ء دولتی اخذ نمایند ، به خلقت خداوندی ات نه تنها شک نمایند ، بلکه استهزا نیز بکنند ، سرزمین ات رادر زیر سم ستوران کوچیها در هم بکوبند ، کمترین صدای اعتراض ات را به وسیله ء حکومت های محلی با ضرب شلاق و زندان خفه نمایند ، هزاران انسان بی گناهت را به جرم " هزاره بودن " در سیاهچالهای مخوف بپوسانند ، خانواده هایت را مجبور به ترک سرزمین آبایی شان بکنند و در عوض کسانی دیگری را مالک زمین هایت بسازند ، در وازه های تحصیل و تعلیم را به رویت ببندند ، با فرمانهای علنی
زادگاه
تحصیلات ابتدایی
رهبر شهید هنوز بیست ساله نشده بود که با چهره های مبارز زمانش آشنا شد. در همین سنین است که با شهید اسماعیل بلخی از نزدیک آشنا می شود و بلخی، عبدالعلی جوان را تشویق به تداوم تحصیل و خدمت عسکری می کند. در سال ۱۳۴۸ هجری شمسی رهبر شهید به خدمت عسکری می رود و دوران عسکری را در کابل، خوست و گردیز سپری می کند. در ضمن خدمت، درسش را نیز نزد یک مولوی سنی مذهب افغان ادامه می دهد
.خدمت سربازی برای مزاری بسیار آموزنده بود. از یکسو به او کمک شد که با محرومیت هزاره های دیگر مناطق افغانستان آشنایی بیشتر پیدا کند و از سوی دیگر محرومیت اقوام غیر هزاره کشور را نیز از نزدیک مشاهده نماید. علاوه بر این، بیش از پیش با ساختار پر از فساد و تبعیض دولت حاکم آشنا گشت
.ادامه تحصیلات در خارج
سال های اقامت مزاری در ایران، عراق، سوریه، پاکستان و ترکیه پر از شور و تلاش بود. رهبر شهید در کنار فعالیت های سیاسی و همکاری و همفکری با شخصیت های رده اول انقلاب، در سال 1355 موفق شد تا درس سطوح حوزه را به پایان برساند
.فعالیت های سیاسی
در خزان 1365 هجری شمسی برای بار دوم به ایران سفر کرد. چون در ایران تحت تعقیب و ممنوع الورود بود، مجبور شد که به نام بدل و به صورت مخفیانه وارد ایران شود. برای جلوگیری از بازداشت دوباره توسط «ساواک» جای ثابتی برای اقامت نداشت و مدام در رفت و آمد میان کشورهای عراق، ایران، سوریه، ترکیه و پاکستان بود. در سال 1357 تحولات بزرگی در منطقه روی داد. در ایران انقلاب اسلامی به رهبری آیت الله خمینی به پیروزی رسید و در افغانستان کودتای هفت ثور اتفاق افتاد. به دنبال کودتای هفت ثور و قیام سه حوت 1357 مردم چهارکینت، «رهبر شهید» به زادگاهش بر گشت و در کنار مجاهدین به جنگ مسلحانه با دولت خلق و پرچم و متجاوزان شوروی پرداخت. در همین سال ها با همکاری و هماهنگی جمع کثیری از مبارزان شیعه و هزاره سازمان نصر افغانستان را بنیان گذاشتند
.رهبر شهید در سال 1360 هجری شمسی برای اکمال و تدارکات جبهات دوباره مجبور شد تا به خارج سفر کند. بعد در سال 1365 به افغانستان بازگشت و این بار تلاش نمود تا جبه هات گوناگون و بعضا متخاصم را متحد سازد. در این راستا تقریبا از تمام جبه هات مجاهدین هزاره بازدید کرد. ثمره تلاش او و بسیاری از دیگر فرماندهان و رهبران جبه هات جامعه هزاره در سال 1368 به ثمر نشست. تقریبا تمام احزاب سیاسی هزاره در بامیان با امضای «میثاق وحدت» حزب وحدت اسلامی افغانستان را بنیاد گذاشتند. تشکیل حزب وحدت اسلامی همانگونه که در تاریخ جامعه هزاره برجسته و ماندگار است، «رهبر شهید» را نیز وارد مرحله ای تازه از زندگی سیاسی ـ فکری اش کرد
.در سال 1368 هجری شمسی با تثبیت جایگاه حزب وحدت در داخل، «رهبر شهید» همراه دیگر رهبران جامعه هزاره برای معرفی بیشتر حزب وحدت و مشوره با مردم و مسولین خارج از کشور به پاکستان و بعد به ایران سفر کردند. این سفر تقریبا تا سال 1370 هجری شمسی ادامه یافت. در این مدت، هیأت حزب وحدت با استقبال پر شور و بی سابقه ی مهاجرین خارج از کشور روبرو شد و اکثر مسولین خارج از کشور احزاب جامعه ی هزاره از تشکیل حزب وحدت استقبال و حمایت کردند. در این مقطع تنها شیخ آصف محسنی قندهاری، رهبر حرکت اسلامی افغانستان با تشکیل حزب وحدت به بهانه های مختلف مخالفت نمود و تا پایان حاضر به همکاری نشد
«
.رهبر شهید» در سال 1370 تصمیم گرفت که از طریق ولایت فراه به هزاره جات بازگردد. در مسیر راه کاروان «رهبر شهید» در ولایت فراه مورد حمله دشمن قرار گرفت و برای مدت طولانی از سرنوشت ایشان اطلاعی در دست نبود. در این مدت، شخصی از علمای پشتو زبان و اهل سنت به نام محمد علی فراهی از دوستان دوران عسکری «رهبر شهید» به ایشان پناه می دهد تا زمینه برای رفتن به بامیان فراهم شود.شورای مرکزی حزب وحدت در سال 1370 هجری شمسی، عبدالعلی مزاری را رسما به عنوان دبیرکل شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی انتخاب کرد. این انتخاب در وقتی صورت گرفت که از سرنوشت ایشان در ولایت فراه اطلاع دقیقی در دست نبود.در اوایل زمستان 1370 هجری شمسی «رهبر شهید» بعد از پشت سرگذاشتن خطرات بسیار از طریق ولایت فراه خود را به بامیان رساند. چندی بعد از این، هیأتی به نمایندگی از نظامیان سه قوم ازبیگ، تاجیک و هزاره در دولت کابل با حزب وحدت اسلامی تماس می گیرند. «رهبر شهید» و حزب وحدت در ضمن حمایت از قیام آنان، هیأتی را به تالقان و پنجشیر می فرستد تا با احمد شاه مسعود و دیگر فرماندهان جمعیت اسلامی در این راستا هماهنگی کنند
.سرانجام به دنبال هماهنگی و همکاری حزب وحدت، شورای نظار و نیروهای ازبک و ترکمن قیام بر ضد دولت نجیب از صفحات شمال آغاز شد و در مدت کوتاهی دولت در سرتاسر افغانستان سقوط کرد و کابل نیز به دست نیروهای مخالف دولت افتاد. «رهبر شهید» به دنبال سقوط دولت از طریق مزار شریف وارد کابل می شود و در غرب کابل مستقر می گردد
.استقرار مزاری در کابل، سر آغاز مقاومت پر افتخاری است که در تاریخ جامعه ی هزاره و افغانستان تعبیر به «مقاومت غرب کابل» می شود
. پیروزی مجاهدین، سقوط دولت نجیب و به قدرت رسیدن دولت ربانی محصول همکاری و هماهنگی سه جریان حزب وحدت، شورای نظار و نیروهای جامعه ازبک و ترکمن بود. اما شورای نظار بعد از جابجایی در کابل بر خلاف تصور همه در صدد حذف متحدین دیروزین خود ـ حزب وحدت اسلامی و جنبش ملی اسلامی برآمد. هزاره ها و ازبک ها و ترکمن ها با جان نثاری و قبول خطرات بسیار زمینه را برای به قدرت رسیدن دولت ربانی فراهم کردند و شورای نظار با تکیه به این دو نیرو جایگاه خویش را در کابل در برابر حزب اسلامی و دیگر رقیبانش تحکیم بخشید. اما با این وجود، انحصار طلبی و تمامیت خواهی شورای نظار به حدی اوج گرفته بود که از درک این واقعیت بسیط عاجز بودند و نمی توانستند درک کنند که بدون نیروهای که آنان را به قدرت رسانیده بودند، توان اداره کشور را ندارند. در نتیجه، مزاری بر خلاف تصورات پیشینش در غرب کابل رهبری مقاومت بر ضد دولتی را بر عهده گرفت که در پیروزی آن خود نقش محوری و تعیین کننده داشت. مقاومت حزب وحدت بر ضد تهاجمات دولت ربانی تقریبا سه سال به درازا کشید. در این مدت، تشکیل شورای هماهنگی متشکل از حزب وحدت، جنبش ملی اسلامی، حزب اسلامی و جبهه نجات از ابتکارات «رهبر شهید» بود. حزب وحدت در برابر تهاجمات سنگین دولت ربانی که عموما از هوا و زمین صورت می گرفت یکی از بی نظیرترین مقاومت های تاریخ کشور را در برابر دولت های مزدور و خودکامه به یادگار گذاشت. دولت ربانی علاوه بر تحمیل جنگ های خونین و تصفیه قومی در بعضی محله های غرب کابل، تلاش نمود تا حزب وحدت را از درون متلاشی کند. با هزینه بسیار عناصری را در درون حزب وحدت پرورش داد که منجر به جنگ 23 سنبله 1373 شد. 23 سنبله با تمام سختی ها و تلخی هایی که برای مقاومت غرب کابل داشت در فرجام عملیات ناموفق برای دولت ربانی بود.شهادت بابه مزاری
با شکست طرح فعال ساختن جبهه در ولایت غزنی، «رهبر شهید» مذاکرات با طالبان را که از چندی پیش آغاز شده بود جدی تر دنبال نمود. در عین زمان در تلاش بود تا به توافقاتی با دولت ربانی نیز دست یابد. با کنار رفتن حزب اسلامی و مستقر شدن طالبان در چهار آسیاب غرب کابل در محاصره کامل قرار گرفت. «رهبر شهید» تلاش بسیار نمود تا با یکی از دو طرف به توافق برسد. تلاش ها در راستای توافق با دولت و پیشنهاد دفاع مشترک بی نتیجه بود. در آخرین روزهای مقاومت غرب کابل، نیروهای دولتی حملات بسیار شدیدی را از مناطق مختلف بالای غرب کابل از زمین و هوا آغاز کردند. در این جنگ ها بر خلاف گذشته از یکسو حزب وحدت در محاصره و تمام راه های اکمالاتش را از دست داده بود و از سوی دیگر در برابر حملات دولت تنها دفاع می کرد. حزب اسلامی کاملا از خطوط اول عقب نشینی کرده بود و نیروهای جنبش نیز کارآیی سابق خود را نداشتند
.سرانجام با وجود تلاش های مداوم سیاسی و مقاومت بی نظیر نظامی، حزب وحدت اسلامی در غرب کابل شکست خورد و «رهبر شهید» در ۲۲ حوت 1373 در چهارآسیاب به دست طالبان به شهادت رسید. شهادت مزاری جامعه هزاره را تکان داد. طالبان تلاش نمود تا از پذیرش مسولیت شهادت «رهبر شهید» شانه خالی کند و شهادت او را بیشتر یک سانحه هوایی وانمود سازد
.آری، عاقبت مزاری در ۲۲ حوت 1373 شهید شد. مقاومت غرب کابل شکست خورد. هزاره ها در پایان یک صد سالگی مقاومت خویش بزرگ ترین رهبر تاریخ معاصرشان را از دست دادند. اما مزاری از غزنه تا بامیان، از بامیان تا بلخ، از میان دره ها و کوه های سر به فلک کشیده هزارستان با تن پاره پاره، با چهره ای سرخ، زمستان سفید مردمش را خونین تن کرد تا عدالتخواهی را به دروازه هر خانه قومش ببرد و در زمستان انسانیت و عدالت و در عصر طالبان ستم و دولتمردان جنایت، عدالتخواهی را همیشگی سازد و حقانیت مقاومت برای حق را شهادت دهد. مزاری با خون سرخش عدالت را به گستردگی وطنش به یاد ها داد و در زندگی اش از حق هر شهروند وطنش گفت و با شهادتش درستی این باور خویش را ثبت تاریخ کرد
.سرانجام در آغاز فصل لاله های سرخ ترکستان، در بهار 1374، مزار مزاری اش را به آغوش کشید، عبدالعلی، فرزند پرشور و دلیرش را که برای همیشه بابه مزاری مردم شده است
.روحش شاد، راهش پر رهرو و آرمان های انسانی اش جاودانه باد
!